جدول جو
جدول جو

معنی متذکر شدن - جستجوی لغت در جدول جو

متذکر شدن
یاد آور شدن متذکر شدن بکسی. او را یاد آور شدن: من بشما متذکر شدم که این شغل شایسته شما نیست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در اندیشه فرو رفتن اندیشمند شدن بفکر فرو رفتن: متفکر شده در صدد تحقیق بر آمد
فرهنگ لغت هوشیار
خیره شدن مات شدن سرگردان گشتن سرگشته شدن حیران ماندن: ... اندرین کار متحیر شدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحرک شدن
تصویر متحرک شدن
جنبیدن وزیدن لانیدن حرکت کردن جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جزیدن، خشمگین شدن دگرگون شدن حال کسی یا چیزی: در آن وقت آدم بمکه بود هوای جهان متغیر شد، . . غضب او در تزاید و رنگ او متغیر شده، خشمگین شدن عصبانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
متنفر گردیدن شمانیدن کنیکیدن بیزار شدن رمیدن بیزار شدن نفرت داشتن رمیدن: قوت شاعره من سحر از فرط ملال متنفر شده از بنده گریزان میرفت. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
جایگیر شدن جای گزیدن جای گیر شدن جای گزیدن ثابت ماندن: بر سریر ملک و سلطنت متمکن شد، دارای مکنت و مال شدن، توانا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
گفته شدن، بر سر زبان ها افتادن سرشناس شدن نامبردار شدن ذکر شدن بیان شدن، مشهور شدن: هر که در گیتی گسست از ذکر تو مذکور شد ای خنک آنرا که تو ذکرش در آن جمع آوری. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منکر شدن
تصویر منکر شدن
زیرش زدن
فرهنگ واژه فارسی سره
منبلیدن انکار کردن} ایشان منکر شدند و بر کفر خویش اصرار نمودند) (کشف الاسرار 525: 2)
فرهنگ لغت هوشیار